Saturday 16 September 2017

طالب مقصود



طالب مقصود 

پسرم شنبه شد و باز غم آلود منم
آنکه اشک نگهش گشته چو یک رود منم
گرچه چون اول هفته ست، سروری باید
آنکه از دوری چشمت شده نابود منم
هر دم آن خندهء پر مهر و لب پر شکرت
چون بیاید به نظر، طالب مقصود منم
دست بر چانه و چشمم طرف وقت نماست
تا که نیم روز رسد،  مایل موعود منم
چون که ببینم رخ زیبا و در آغوش کشم
بدن گرم تو را، شاکر معبود منم
زندگی پر ز هیاهوست،  پر از خون جگریست
تا تویی در بر من بنده ء خشنود منم 

پرنیان 
۱۷ سپتامبر ۲۰۱۷ - کابل 




پاورقی: شنبه اولین روز کاری است و تا آخر هفته، کمترین وقتم را در خانه و با پسرم "رهام" میگذرانم. این شعر را با الهام از شعر مجید مبلغ سرودم. 

Monday 8 May 2017

چشمان زیبای تو


خسته بودی و چشمانت غم آلود
خواستم بر آن مرهمی بگذارم

مژگانت را هیچ گاه اینقدر زیبا ندیده بودم

چشمانت فر روفته تر ولی درشت تر و زیبا تر از همیشه به چشم میخورد
عاشق تر شدم

اما زیبایی ات که به قیمت غمگین بودن تمام شود نمیخواهم 

پرنیان 
8 می 2017 
کابل

Tuesday 2 May 2017

پدر

در بهار آرزویم، گل دیگری کاشته ام
تا عطر سحر آمیزش غول بیماری را از پای درآورد

هر شب خواب آن گل های زیبای بهاری را میبینم
 که شگفته اند
اسلحه شان دعا
و سپرشان خلوص است

با غول تن به تن شدند،

کمرش را به خاک مالیدند،

میدان را بردند. 

پدر سالم به خانه برگشت. 


پرنیان
۳ می ۲۰۱۷
کابل




پاورقی: به امید بازیابی سلامتی پدر از شر غول سرطان.